هنر معاصر و موقعیت حاشیه ای
هنر معاصر باید از طریق گواهی دادن بر وجود امر نمایش ناپذیر مقابل کلیت بایستد. – لیوتار
هنر معاصر امروز زوایای ناگشوده بسیاری را آشکارساخته است و هنرمندان معاصر بر این اساس رویکرد هایی متفاوت به هنررا تجربه و دنبال می کنند. بر این مبنا دغدغه هنرمعاصر، پیروی از کلان روایت های پذیرفته شده و بدیهی پیشینی به عنوان تنها تعاریف یکه و رسمی هنر نیست؛ بلکه در جستجوی روایت های حاشیه ای و گاه نادیده شده و یا از عمد کنار گذاشته شده می گردد. از این منظر هنر نقشی اجتماعی و تاثیر گذار بر زندگی انسانی پیدا می کند.
تاکید بر موضوع هنر زیست محیطی با اتکا به نماد های حاشیه ای هچون کبوتر خانه ها، در پروژه سال ۱۳۹۶ پرسبوک را می توان با این رویکرد تحلیل کرد؛ که هر دو در خود وضعیتی معاصر بر می انگیزند . باید توجه داشت در این تحلیل ، حاشیه نه تنها کم اهمیت بلکه وضعیتی از یک موقعیت برآمده از دیده نشدن می باشد که سایه سنگین روایت اصلی آن را به ناچاردر حاشیه رانده است در حالیکه در وجود خود ارزش های بی بدیلی دارد که دیده نشده است.
انتخاب شهر اصفهان به عنوان نماد یک وضعیت ، و در نهایت کبوتر خانه ها به عنوان برداشتی ملهم از امری نادیده انگاشته شده در کنار روایت کلان – اصفهان شهر هنر- فضا و موقعیتی آستانه ای به این رویداد می دهد؛ که درنهایت صورت بندی تئوریک پروژه ی پرسبوک را به لحاظ نگره های هنر معاصر دقیق می سازد چرا که هم اینک مهمترین مسئله زیست محیطی در اصفهان یعنی شرایط رودخانه زاینده رود و نیز جهان حاکم بر فضای هنری شهر اصفهان بیش از بیش نیازمند تنفس جدید در رویدادهای هنری و فرهنگی معاصر می باشد.
شهر اصفهان همواره گره خورده است به یکی از موثرترین و درعین حال پردامنه ترین حکومت های تاریخ پانصد ساله اخیر در ایران که به لحاظ تاثیرات فرهنگی همچنان بر شئون جامعه ایرانی موثر بوده است. حکومت صفویه که در نماد شهری اش “اصفهان”، تغیرات اجتماعی و سیاسی مهمی را از خود به جا گذاشته است؛ که گاه نقد بر آن پیوند می خورد برعایدات فرهنگی و دستاورد های سنت هنری حتی در امروز ایران.
اصفهان دوره صفوی که هنوز هم بر آن میراث در اکنون روزگار می گذراند، نمادی است از یک” کلان روایت” فربه، که درمنظومه ی تاریخ ایرانی، نماد هنر، فرهنگ، سنت و همچنین خرد است . بناهای فاخر عصر صفوی اصفهان امروز بخشی مهم از شهریت اصفهان را با خود همراه کرده است که وجهی از سلطه عصر صفوی و “کلان روایت” آن، در روزگاران اکنونی است ؛ اما در منظومه هنر معاصر این روایت های کلان نه تنها وجهی از اعتبار سابق خود را ندارند بلکه هر آنچه که بر ایستایی و دوام به معنای تنها روایت قابل اعتنا پافشاری کند مورد بازبینی قرار می گیرد؛ هنر معاصر جریانی ایستا و تحسین گو نیست بلکه به دنبال رهیافتی جدید و متاثر از گفتمان های معاصر است؛ هنری تکثر گرا که ارزشهای فرهنگ های حاشیه ای را درخور توجه می بیند؛ هنر مردم عادی همچون کبوتر خانه ها از این منظر ویژگی هایی قابل تامل می یابد.
با این تعریف، توجه و تاکید بر کبوتر خانه ها به عنوان نمادی از خرده روایت های مردم در حاشیه شهر اصفهان در کنار نماد های مقتدر شهری، به نوعی وضعیت متناقض نما می سازد، وضعیتی از بازتفسیر دوباره به کلان روایت و اهمیت بیشتر خرده روایت های حاشیه ای.اما باید اذعان کرد علی رغم بی توجهی به کبوتر خانه های اصفهان که در اینجا به عنوان نماد هنربومی و روایت های خرد صورتبندی شده است برای هر بیننده آشنا به ارزشهای بصری ، این بناها درونمایه ای از حضورو مواجه ارزشمند هنرمندان بی ادعای این سرزمین را با خود دارد که گاه بناهای رسمی فاقد آن می گردند.از همین رو پرسپوک هوشمندانه کبوترخانه و هنر زیست محیطی را به عنوان وضعیتی قابل تامل موضوع خود قرار داده است تا در یکی از تاریخی ترین و نمادین ترین شهر های ایران که مبتنی بر کلان روایت جهان صفوی هنوز بر جریان اندیشه در ایران مستولی است راهکاری معاصردر افق دید جهان متکثر هنرامروز جستجو کند.
دیدگاهتان را بنویسید